ازدواج قزوینی
به قزوینیه میگن چرا ازدواج نمیکنی میگه: واللا ببم جان هنوز برادر زن دلخواهمو پیدا نکردم!!
دوران نامزدی
از غضنفر میپرسن: نظرت در باره دوران نامزدی چیه؟ میگه: ای بابا! مثل اینه که بابات برات دوچرخه بخره ولی نگذاره سوارش بشی!!
مگس
غضنفر یه مگس میگیره میگه بپر مگسه میپره بعد میره یه باله مگسرو میکنه میگه بپر مگسه به سختی میپره ،بعد اون یکی بالش رو هم میکنه باز میگه بپر مگسه نمیتونه .
نتیجه میگیره که وقتی هر دوتا بال مگس رو بکنی کر میشه!!!
ندای وجدان
غضنفر رو داشتن به جرم قتل زنش محاکمه میکردن، دادستان میگه: سنگدل! تو وقتی داشتی زنت رو میکشتی، ندای وجدانت رو نشنیدی؟! ترکه میگه: نه والله! بس که این زنیکه جیغ و داد میکرد مگه میذاشت ما چیزی بشنویم؟
خطر
دختره تو مهدکودک از خانوم مربیش میپرسه: خانوم محمدی، دختر هیجده ساله بچه دار میشه؟! مربیه میگه: آره. دختره هم سرشو تکون میده میره پی بازیش. بعد از ده دقیقه دوباره میاد میپرسه: دختر چهارده ساله چی؟! معلمه تعجب میکنه میگه: آره شاید بشه، واسه چی میپرسی؟ دختره میگه: همینجوری، و میره پی بازیش. یک ربع بعد دوباره برمیگرده، میپرسه: بچه پنج ساله چی، بچه دار میشه؟! معلمه کف میکنه، میگه: نه عزیزمن، تو اصلاٌ با این حرفها چیکار داری؟! یهو یکی از پسرا از عقب داد میزنه: دیدی بچه ننه! نگفتم خطری نداره؟